معنی فش فش کردن - جستجوی لغت در جدول جو
فش فش کردن
اثارة ضجّةً
ادامه...
اثارة ضَجَّةً
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
فش فش کردن
Hissing
ادامه...
Hissing
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فش فش کردن
sifflant
ادامه...
sifflant
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فش فش کردن
সিঁস্
ادامه...
সিঁস্
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
فش فش کردن
سرسراہٹ
ادامه...
سرسراہٹ
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به اردو
فش فش کردن
milio
ادامه...
milio
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فش فش کردن
เสียงฟู่
ادامه...
เสียงฟู่
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
فش فش کردن
sissend
ادامه...
sissend
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
فش فش کردن
шипящий
ادامه...
шипящий
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به روسی
فش فش کردن
zischend
ادامه...
zischend
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
فش فش کردن
syczący
ادامه...
syczący
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
فش فش کردن
свистячий
ادامه...
свистячий
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فش فش کردن
siseante
ادامه...
siseante
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فش فش کردن
sibilante
ادامه...
sibilante
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فش فش کردن
फुंकार
ادامه...
फुंकार
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به هندی
فش فش کردن
sibilante
ادامه...
sibilante
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فش فش کردن
mendesis
ادامه...
mendesis
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فش فش کردن
쉿
ادامه...
쉿
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
فش فش کردن
חָרוּק
ادامه...
חָרוּק
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به عبری
فش فش کردن
嘶哑的
ادامه...
嘶哑的
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به چینی
فش فش کردن
シーッとした
ادامه...
シーッとした
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فش فش کردن
hışırdama
ادامه...
hışırdama
تصویر فش فش کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر فت فت کردن
فت فت کردن
آهسته و بشتاب گفتن چیزی بکسی و غالبا با نیتی بد
ادامه...
آهسته و بشتاب گفتن چیزی بکسی و غالبا با نیتی بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر فس فس کردن
فس فس کردن
به کندی کاری را انجام دادن
ادامه...
به کندی کاری را انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر فن فن کردن
فن فن کردن
آواز دادن به هنگام گرفتگی آن و حالت زکام
ادامه...
آواز دادن به هنگام گرفتگی آن و حالت زکام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر فس فس کردن
فس فس کردن
((~. کَ دَ))
به کندی کاری را انجام دادن
ادامه...
به کندی کاری را انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویر خش خش کردن
خش خش کردن
Creak, Rustle
ادامه...
Creak, Rustle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر خش خش کردن
خش خش کردن
خَش خَش کَردَن
knarren, rascheln
ادامه...
knarren, rascheln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر خش خش کردن
خش خش کردن
خَش خَش کَردَن
скрипеть , шелестеть
ادامه...
скрипеть , шелестеть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر خش خش کردن
خش خش کردن
خَش خَش کَردَن
скрипіти , шелестіти
ادامه...
скрипіти , шелестіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر خش خش کردن
خش خش کردن
خَش خَش کَردَن
skrzypieć, szeleścić
ادامه...
skrzypieć, szeleścić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر خش خش کردن
خش خش کردن
خَش خَش کَردَن
吱吱作响 , 沙沙作响
ادامه...
吱吱作响 , 沙沙作响
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر خش خش کردن
خش خش کردن
خَش خَش کَردَن
ranger, farfalhar
ادامه...
ranger, farfalhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر خش خش کردن
خش خش کردن
خَش خَش کَردَن
scricchiolare, frusciare
ادامه...
scricchiolare, frusciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر خش خش کردن
خش خش کردن
خَش خَش کَردَن
crujir
ادامه...
crujir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی